سرخط خبرها
درباره مکرمه قنبری، هنرمند نقاش | مادر رنگ ها

درباره مکرمه قنبری، هنرمند نقاش | مادر رنگ ها

  • کد خبر: ۳۷۸۳۵۷
  • ۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۴
درباره مکرمه قنبری، زنی که در 67 سالگی با نقاشی‌هایش، رنگی تازه به جهان هنر بخشید.

مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ مه نم نم روی تپه‌های سرسبز اطراف دریکنده را می‌گیرد. مکرمه روی چهارپایه کوتاه کنار دیوار نشسته و دلش بی قرار است. چند روزی می‌شود که از تهران برگشته است. آن هم بعد از دوره‌ای بیماری و درمان. در این فاصله، بچه‌ها گاو محبوبش را فروخته‌اند.

همان گاوی که سال‌ها صبح و غروب با او سر می‌کرد، با او حرف می‌زد و برایش اسم گذاشته بود. خبر فروش گاو، خواب و خوراک را از او گرفته است. از دور یک سنگ صاف و خاکستری می‌بیند. تکه‌ای زغال برمی دارد و نگاهش روی جای خالی گاو در طویله می‌ماند. سال هاست با گل و کاهگل نقش زده، روی تنور و دیوار و ظرف، طرح‌های ساده کشیده، اما این بار طرح او با زغال روی سنگ نقش می‌بندد.

اول شاخ‌های خمیده، بعد چشم‌های درشت و سپس پوزه اش را می‌کشد. جوری که گاو را دوباره به زندگی اش احضار کند. هر خط، هم زمان اشک هایش را سبک‌تر می‌کند و دلش را آرام تر. چند روز بعد، دوستی برای دلداری چند برگ کاغذ می‌آورد، پسرش بعد‌ها بسته‌ای بزرگ‌تر از لوازم نقاشی را به دستش می‌رساند. مکرمه کاغذ‌ها را روی حصیر پهن می‌کند.

گاو، زن‌های روستا، عروس‌هایی با ابرو‌های پیوسته و لباس‌های قرمز، مردان اخمو با چشم‌های دریده، درخت ها، پرنده ها، قصه‌های مذهبی روی منبر و توی رادیو، همه را یکی یکی روی کاغذ ظاهر می‌کند و وقتی کسی وارد خانه می‌شود، کاغذ‌ها را زیر تشک و پتو پنهان می‌کند تا کسی چیزی نفهمد. کم کم کاغذ‌های مکرمه کم می‌آید.

این بار نوبت به دیوار‌ها می‌رسد، دیوار اتاق، تنور، کمرکش پله گلی، دیوار طویله و... روی همه نقش می‌اندازد. کاهگل زرد، زمینه می‌شود و رنگ‌های تند قرمز، سبز و آبی روی آن خودنمایی می‌کنند. مکرمه ازدواج زودهنگام، سال‌ها کار در مزرعه، بزرگ کردن ۹ بچه، زایمان‌های سخت، خستگی انتهای روز و حالا تنهایی بعد از بیوه شدن را با رنگ تسکین می‌دهد. گاو فروخته شده، بهانه آغاز این زن روستایی بی سواد است که خیلی زود به یکی از مشهورترین نقاشان «خام» ایران تبدیل می‌شود.

درباره مکرمه قنبری، هنرمند نقاش | مادر رنگ ها

حیرت جهان از آثار مکرمه

در سال ۱۳۰۷، در روستای دریکنده مازندران به دنیا می‌آید. لابه لای شالیزار‌ها و سبزی جنگل ها. سواد مدرسه‌ای ندارد، اما از کودکی با گل، نقش می‌سازد. بعد‌ها در جوانی، کارش به آرایش عروس‌های روستا می‌کشد. ابرو، سرمه، حنا و سلیقه‌ای که کم کم در چشم زن‌های دهات اطراف هم می‌نشیند.

به عقد مردی زمین دار و مسن در می‌آید که یکی از چند همسر اوست. این ازدواج، خوشایند نیست و خاطره اش در سال‌های بعد، روی بوم برمی نشیند. در صورت‌های مردانه عبوس، چشم‌های درشت و گاهی ترسناک. بین کار در مزرعه، زاییدن و بزرگ کردن ۹ فرزند، دوزندگی، آرایش، مامایی، مرهم گذاشتن روی زخم‌ها و حتی ساخت تنور هم انجام می‌دهد.

زندگی، ترکیبی از کار و خستگی و مقاومت است. سال‌ها بعد، وقتی همسرش می‌میرد، مسئولیت خانه و گاو و زمین هم روی دوش او می‌افتد. شصت ساله است که با رنگ‌های ابتدایی شروع می‌کند. رنگ‌های دست ساز از مواد طبیعی و بعدتر رنگ گواش و مدادرنگی‌هایی که پسرش برایش می‌خرد.

چند سال، نقاشی‌ها در همان خانه می‌ماند تا اینکه هنرمندان و خبرنگاران کنجکاو از دل قصه‌ها و خبرها، راه دریکنده را پیدا می‌کنند و در میانه دهه۷۰، اولین نمایشگاه رسمی اش در گالری سیحون تهران برگزار می‌شود. نقاشی‌ها پر از قصه‌های مذهبی و اسطوره‌ای است. ترکیب دین، افسانه و زندگی روزمره، در زبان تصویری ساده، اما پرجزئیات او حل می‌شود.

درباره مکرمه قنبری، هنرمند نقاش | مادر رنگ ها

چیزی که بعد‌ها منتقدان جهانی را یاد مارک شاگال می‌اندازد و لقب «شاگال زن ایران» را برایش می‌سازد. در فاصله کمتر از یک دهه، آثارش در نمایشگاه‌های مختلف داخل و خارج کشور معرفی می‌شود. ده‌ها نمایشگاه در ایران و بیرون از ایران برگزار می‌کند.

در همین سال ها، جایزه هیئت داوران جشنواره فیلم رشد و جایزه جشنواره ادبی و هنری روستایی را هم می‌گیرد، در کنفرانس «بنیاد مطالعات زنان ایرانی» در استکهلم به عنوان «زن نمونه سال» از او تجلیل می‌شود، در کالیفرنیا مردم برای بازدید از آثارش به صف می‌شوند و موزه ملی سوئد عنوان «نقاش زن سال۲۰۰۱» را به او می‌دهد.

امکان دوباره شکفتن

در سال‌های پایانی عمر، فیلم سازان به سراغ «مکرمه قنبری» رفتند. از او مستند ساختند و در سال‌های بعد، گزارش‌ها و کتاب‌ها و فصل‌هایی در کتاب‌های غیرداستانی جهانی هم به او اختصاص داده شد.

وب سایت‌ها و پایگاه‌های هنری، برایش مدخل‌های جداگانه تعریف کردند و حتی «کتاب مکرمه»، مجموعه‌ای از تصاویر و اطلاعات درباره زندگی و آثارش، در برخی پلتفرم‌های هنری معرفی شد. او در سال ۱۳۸۴ و در سن هفتادوهفت سالگی در همان روستا دریکنده از دنیا رفت و در حیاط خانه اش دفن شد. درست در جایی که سال‌ها پا بر خاکش گذاشت و دیوار‌های اطرافش را رنگ کرد. 

پس از مرگ، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ایران خانه اش را به عنوان «خانه موزه مکرمه قنبری» ثبت کرد. مکرمه قنبری پیش از آنکه یک نقاش خودآموخته باشد، یک زن روستایی و یک مادر بود. زنی که سال‌ها میان شالیزار و تنور و بزرگ کردن ۹ بچه، خودش را فراموش کرد و آخر عمر، راهی به خودش از دل نقاشی پیدا کرد. دیوار‌های خانه اش پر از چهره زن ها، درخت‌ها و قصه هایشان است. انگار که تمام سال‌های نگفته اش یک جا روی آن‌ها جان گرفته باشد. یادش، یاد امکان دوباره شکفتن زنان است.

منابع: تهران تایمز، مستند «مکرمه، خاطرات و رؤیاها» و آرت چارت

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.